اشعار شهادت حضرت علی

اشعار شهادت حضرت علی

مدح حضرت امیر المومنین علی (ع) - فواد کرمانی

توئی آن که غیر وجود خود به شهود و غیب ندیده ایهمه دیده ای نه چنین بود شه من تو دیده دیده ایفقرات نفس شکسته ای سبحات وهم دریده ایز حدود فصل گذشته ای به صعود وصل رسیده ایز فنای ذات به ذات حق بود اتصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد ملکوت سر تو منکشفز بیان وصف تو هر کسی رقم گمان زده مختلفهمه گفته اند و نگفته شد ز کتاب فضل تو یک الففُصحای دهر به عجز خود ز ادای وصف تو معترفبُلغای عصر به نطق خود شده اند لال تو یا علیتوئی آن که در همه آیتی نگری به چشم خدای بینتوئی آن که از کشف الغطا  نشود تو را  زیاده یقینشده از وجود مقدّست همه سِرِّ کَنز خفا مبینزچه رو دم از انا ربکم نزنی بزن به دلیل اینکه به نور حق شده منتهی شرف کمال تو یا علیتوئی آن که مستی ما خلق شده بر عطای تو مستدلز محیط جود تو منتشر قطرات جان رشحات دلبه دل تو چون دل عالمی، دل عالمی شده متصلنه همین منم ز تو مشتعل، نه همین منم به تو مشتغلدل هر که می نگرم در او، بود اشتعال تو یا علی به می خم تو سرشته شد گل کاس جان سبو کشانز رحیق جام تو سر گران سر سر خوشان دل بیهشانبه پیاله دل عارفان شده ترک چشم تو می فشاننه منم ز باده عشق تو هله مست و بیدل و بی نشانهمه کس چشیده به قدر خود ز می زلال تو یا علیتوئی آن که سدره منتهی بودت بلندی آشیانرسد استغاثه قدسیان به درت ز لانه بی نشانبه مکان نیایی و جلوه ات به مکان ز مشرق لا مکانچو به اوج خود رسیده ای ز علوّ قدر و سُمُوشانهمه هفت کرسی و نه طبق شده پایمال تو یا علینه همین بس است که گویمت به وجود جود مُکرّمینه همین بس است که خوانمت به ظهور فیض مُقدّمیتو منزهی ز ثنای من که در اوج قدس قدم نهیبه کمال خویش معرفی به جلال خویش مسلمینه مراست قدرت آن که دم زنم از جلال تو یا علیتوئی آن که میم مشیتت زده نقش صورت کاف و نونفلک و زمین به اراده ات شده بی سکون شده با سکونبه کتاب علم تو مندرج بود آن چه کانَ و ما یکونتوئی آن مصور ما خلق که من الظواهر و البطونبود این عوالم کن فکان، اثر فعال تو یا علیتو همان درخت حقیقتی که در این حدیقه دنیویز فروغ نور تو مشتعل شده نار نخله موسویانا ربکم تو زنی و بس به لسان تازی و پهلویز تو در لسان موحدین بود این ترانه معنویکه انا الحق است به حقِّ حق ثمر نهال تو یا علیتوئی آن تجلی ذوالمنن که فروغ عالم و آدمیز بروز جلوه ما خَلَق به مقام و رتبه مُقدّمیهله ای مشیت ذات حق که به ذات خویش مسلمیبه جلال خویش مجلّلی ز نوال خویش منعمیهمه گنج ذات مقدست شده ملک و مال تو یا علیتو چه بنده ای که خدائیت ز خداست منصب و مرتبت؟رسدت ز مایه بندگی که رسی به پایه سلطنتاحدی نیافت ز اولیاء چو تو این شرافت و منزلتهمه خاندان تو در صفت چو تواند مشرق معرفتشده ختم دوره ی علم و دین به کمال آل تو یا علیتو همان ملیک مهیمنی که بهشت و جنت و نه فلکشده ذکر نام مقدست همه ورد اَلسنه ملکپی جستجوی تو سالکان به طریقت آمده یک به یکبه خدا که احمد مصطفی به فلک قدم نزد از سمکمگر آن که داشت در این سفر طلب وصال تو یا علیتوئی آن که تکیه سلطنت زده ای به تخت موبدیبه فراز فرق مبارکت شده نصب تاج مخلدیز شکوه شان تو بر ملا جلوات عز ممجدیمتصرف آمده در یدت ملکوت دولت سرمدیتو نه آن شهی که ز سلطنت بود اعتزال تو یا علیتوئی آن که ذات کسی قرین نشده است با احدیتتتوئی آن که بر احدیتت شده مستند صمدیتتنرسیده فردی و جوهری به مقام منفردیتتنشناخت غیر تو هیچ کس ازلیتت ابدیتتتو چه مبدای که خبر نشد کسی از مآل تو یا علیتو که از علایق جان و تن به کمال قدس مجردیتو که بر سرائر معرفت به جمال اُنس مخلدیتو که فانی از خود و متّصف به صفات ذات محمدیبه شئون فانی این جهان نه معطلی نه مقیدیبود این ریاست دنیوی غم و ابتهال تو یا علیتو همان تجلی ایزدی که فراز عرشی و لا مکاندهد آن فواد و لسان تو ز فروغ لوح و قلم نشانخبری ز گردش چشم تو حرکات گردش آسمانتو که رد شمس کنی عیان به یکی اشاره ابرواندو مسخر آمده مهر و مه هله بر هلال تو یا علیهله ای موحد ذات حق که به ذات معنی وحدتیهله ای ظهور صفات حق که جهان فیضی و رحمتیبه تو گشت خلقت کن فکان که ظهور نور مشیتیچو تو در مداین علم حق ز شرف مدینه حکمتیسیلان رحمت حق بود همه از جبال تو یا علیبنگر فواد شکسته را به درت نشسته به التجابه سخا و بذل تواش طمع به عطا و فضل تواش رجااگرش برانی از آستان کُند آشیان به کدام جا؟ز پناه ظل وسیع تو هم اگر رود برود کجا؟که محیط کون و مکان بود فلک ظلال تو یا علی***فواد کرمانی***

اشعار شهادت حضرت علی

نظر خود را بنویسید

آخرین مطالب